ردپا

ردپا

 

شبی خواب دیدم که کنار ساحل همراه با خدای خود قدم میزدم.برپهنه تاریک آسمان

 

صحنه هایی از زندگی ام را میدیدم.درهر کدام از صحنه ها دوجفت ردپا بر روی شن دیده میشد.

 

یکی متعلق به من ودیگری متعلق به خدا بود.

 

وقتی تمام قسمت ها را دیدم وبا دقت نگاه کردم،متوجه شدم که در بعضی از قسمت ها،

 

فقط یه جفت ردپا دیده میشود.کمی که تامل کردم،متوجه شدم که این قسمت ها

 

سخت ترین وبدترین لحظات زندگی ام بوده است.

 

از خدای خود پرسیدم:خدایا تو گفتی که در همه احوال،همراه وهمدم من خواهی بود وهرگز

 

مرا ترک نخواهی کرد.اما در سخت ترین لحظات زندگی ام آنگاه که تورا بیشتر ازهر لحظه

 

نیاز داشتم،یه جفت ردپا بیشتر نمیبینم!چرا مرا تنها گذاشتی؟

 

خداوندبه آرامی پاسخ داد:من همیشه تورا دوست داشته ام ودارم هرگز تورا تنها نخواهم گذاشت.

 

جاهایی که فقط یک جفت ردپادیدی،آن زمانی بوده است که من تورا بر دوش داشتم.

 



نظرات شما عزیزان:

نسترن
ساعت14:44---6 اسفند 1391
این واسه خودت تاانقدناشکری نکنی
پاسخ:چشم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, ] [ 15:12 ] [ مریم ] [ ]