پاک نمیشود...
چـــــــه رنج آورست…
می ســــــــابم با سوهــــــــانی…
تــــــــــمامیِ خطــــــــوطِ اندامـــــــــم را
تا شـــاید پاک کنم…
اثــــــرِ لــــــمسِ سر انگــــــــشتانت را از اعــماقِ تار و پــــــــودم
چـــــــه رنج آورست…
می ســــــــابم با سوهــــــــانی…
تــــــــــمامیِ خطــــــــوطِ اندامـــــــــم را
تا شـــاید پاک کنم…
اثــــــرِ لــــــمسِ سر انگــــــــشتانت را از اعــماقِ تار و پــــــــودم
امروز باورم شد
که تو خسته تر از آن بودی که بفهمی دوست داشتنم را…
از من گذشت…
اما…
هرجا هستی
“خسته نباشی”…
ایـن روزهـا آنـقَـدر بُغضـَم سَنگـیـن شـُده
کــه، اَگـَر گـَردنَـم را هَــم بِزَنی بــہ جـای خـون
اَشـک میـریـزَد...
حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
.
درد دارد وقتی می رود
و همه می گویند:دوستت نداشت …
و تو نمی توانی به همه ثابت کنی که هر
شب با عاشقانه هایش خوابت می کرد!
.
وقتی زاشتیاق روی تو هــر لحظه در تبــــم
بر گــــرد بیا ستـــاره ی گم گشته در شبم
حس می کنم کجــــای زمینی ولی بـــــدان
گل می کنــــد نــــام قشنگ تــــــو بر لبــــم
مطمئن باش برو ضربه ات کاری بود
.دل من سخت شکست وچه زشت به من وسادگیم خندیدی
به من و عشقی پاک که پراز یاد تو بود
وبه یک قلب یتیم
که خیالم میگفت تا ابد مال تو بود
توبرو؛برو تا راحت تر تکه های دل خودرا سر هم بند زنم...
عزیزم:
پرمعنی ترین کلمه"ما"است..........آن را به کار ببر
سرکش ترین کلمه"هوس"است..........با آن بازی نکن
سازنده ترین کلمه"صبر"است..........برای داشتنش دعا کن
ضعیف ترین کلمه"حسرت"است..........آن را نخور
لطیف ترین کلمه"لبخند"است..........آن را حفظ کن
صبورترین کلمه"انتظار"است..........منتظرش باش
سلام
من مریمم.آخ نمیدونم چی شد هرروزساعت 2به بعد یامن یه اس میدادم
یا اون اما امروز من خوابم برده بود ووقتی بیدار شدم
ساعت5بود اما هیچ خبری ازش نبود
به شدت ناراحت شدم گفتم اشکال نداره احتمالا امتحان داره سرش شلوغه
خودم بهش خسته نباشید همیشگی رومیگم
اومدم پیاممو بنویسم گفتم بذار اول یه تک بزنم
با ایرانسلم زدم گفت غیر قابل پوشش شبکه
دوتا فحش دادم با همراه اوله گرفتمش گفت خاموش است
دوباره گرفتم خاموش است هزار باره هم میگرفتم بازم خاموش بود
دیشب یه چیزی شد وسر یه موضوع یکم بحث کردیم
اما خیلی خوب تموم شد خیلی خوب
بعدش گفتم شاید باطری گوشیش تموم شده باز.
میرم وبش باعجله باز کردم عطربارانو
ن آپ جدید نداشت منم هیچ کامنت جدیدی ازش نداشتم
انگار آب شده وااااااااااااااااای اونکه میدونه من دق میکنم
دیگه نمیدونم چه غلطی بکنم
نسترن دارم میمیرم کاش برسه ب گوشت کاش ی ثانیه یادم بیوفتی
میترسم اتفاقی براش افتاده باشه زبونم لال
خیلی بدجورنگرانشم کاش بشه یکی روپیداکنم ک کمکم کنه.
وای چقدر آرامششو نیاز دارم
اما کجاست؟کجاییییییییییییییییییییی نسترن؟
شبی خواب دیدم که کنار ساحل همراه با خدای خود قدم میزدم.برپهنه تاریک آسمان
صحنه هایی از زندگی ام را میدیدم.درهر کدام از صحنه ها دوجفت ردپا بر روی شن دیده میشد.
یکی متعلق به من ودیگری متعلق به خدا بود.
وقتی تمام قسمت ها را دیدم وبا دقت نگاه کردم،متوجه شدم که در بعضی از قسمت ها،
فقط یه جفت ردپا دیده میشود.کمی که تامل کردم،متوجه شدم که این قسمت ها
سخت ترین وبدترین لحظات زندگی ام بوده است.
از خدای خود پرسیدم:خدایا تو گفتی که در همه احوال،همراه وهمدم من خواهی بود وهرگز
مرا ترک نخواهی کرد.اما در سخت ترین لحظات زندگی ام آنگاه که تورا بیشتر ازهر لحظه
نیاز داشتم،یه جفت ردپا بیشتر نمیبینم!چرا مرا تنها گذاشتی؟
خداوندبه آرامی پاسخ داد:من همیشه تورا دوست داشته ام ودارم هرگز تورا تنها نخواهم گذاشت.
جاهایی که فقط یک جفت ردپادیدی،آن زمانی بوده است که من تورا بر دوش داشتم.
یکی پیدامیشه بیاد من دنیا دنیا جیغ دارم
اشک دارم
ضربه های روحی ک خوردم خیلی بیشتر از ظرفیتم بوده
پر شدم لبریز شدم
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا منو بکش
به انتهای بودنم رسیده م اما اشک نمیریزم پنهان شده ام پشت لبخندی
که درد میکند
راستی نسترن جان خیلی خوشحالم ک عشقت ولنتاینو بهت تبریک گفت وخوشحالم
ک با اون خندیدی
بهش تبریک گفتی عاشقشی،میدونستم دردت چیزدیگه س،خوشبخت باشی عزیزم
با محمد عشقت
دادزدی گفتی عاشقشی
خوشحالم خوب ک نگاه کنی خنده هامو میبینی...هه
منِ بیــــچاره مـــدت هـــاست کــــسی را مخـــــاطبِ
شعـرهایم کــــرده ام
کـــه خــــــیلی وقت است غــــــایب اســـــت !
گاهی آنچنان مزخرف میشوم که برای دیگران
قابل درک نیستم !
حتی عزیزترین کسم را از خودم میرانم !
اما…
در دلم آن لحظه آرزو میکنم تا بگوید:
میدانم دست خودت نیست!
درکت میکنم
کفش هایم را نده
پا به رهنه میروم تا در حریم تنهایی خود
با نگاه به تاول های پایم عبرت بگیرم …
من کجا؟
عاشقی کجا؟
یه تصمیم قشنگ گرفتم دیگه بهت هیچ کاری ندارم خیلی سخته ولی تحمل
میکنم شاید ب ی جای خوب برسم شاید به جای بد اما مهم نیس دیگه نمیخندم
من نمیتونم بخندم دست خودم نیس...
ستایش یعنی این دیوونگی ها شبیه حس خوبه تو دل ما...
نگاه کن توچشای بی قرارم چقدر این لحظه ها رو دوس دارم
تصور میکنم پیشم نشستی
چقدخوبه چقدرخوبه ک هستی
ستایش یعنی این حسی ک دارم
نمیتونم تورو تنها بذارم
امروز ولنتاینه....
اماعشقم نیس هفته پیش انقدر برای امروز عکس گرفتم وآماده کردم ک براش بفرستم
ولی از دیروز بعدازظهر دارم یه ریز گریه میکنم اگه نسترن نیاد منم نمیام
کاش یکی بود میرفت حال منو بهش میگفت واقعا به محمدش حسودیم میشه میترسم آخرش خودمو
بکشم چجوری دلش میاد اینطور کنه چجور دلش میاد وقتی اصن حالم خوب نیس.......
کاش همه چیزای ک میخواستم بودن
میدونم هیچ کس به وب من نمیاد ک این چیزا رو بخونه ولی فکر کردم شاید آروم شم اما نشد بدتر شدم اومدم اینجا نظرشو خوندم
یادش افتادم صداش اومد تو گوشم چرا همیشه اتفاقایی تو زندگی ادما می افته ک حتی ی ثانیه هم ذهنشونو مشغولش نکرده بودن؟چرا؟
خسته ام....داغونم.....چشام پراز اشکه ولی نمیاد پایین فکر کنم دوقطره آخر اشکامه وداره تموم میشه دیگه
ب قول نسترن شایدم شوک عصبی باشه
دلخوری از بغض پری میفهمم،ناراحتی غصه داری میفهمم،دلواپس فردای بامن بودنی..دلگیری از من اما
درگیر منی.....
داری دل میزنی دل میکنی تو کم کم
من بهت حق میدم من حالتو میفهمم
نبض احساستو میگیرمو حالت خوش نیس
ایندفعه نیت من خیره تو فالت خوش نیس
دارم میبازمت ای داد بی داد
خودم کردم ک لعنت برخودم باد
کاش صدای جیغامو میشنیدی امروز کادوتو گرفتی عشقم.ولنتاینت مبارک.....
(غیر از نسترن عزیزم همه بخونن شامل حال همه تبلیغاتیا میشه)انقدربدم میاد از این تبلیغاتا ک همش
میان میگن
امارسایتت بالا بره
بیا بریم جهنم
کوفت بخر زهرمار بخر اه بابا ولم کنید نمیخوام آمار بالا بره میخوام تنها باشم میخوام هیچکس نباشه
چقدر نفهمید
هی پاک میکنم دوباره میبینم 15تا تبلیغاتی نظر دارم بخدا اشکم داره درمیاد یه آدم پیدانمیشه بیاد یه
نظر درست
وحسابی بذاره شما ها هر وبی ک میرید همین چرت وپرتارو مینویسید ک مثلا نویسنده رو خر کنید
نمیخوام وبم به
چشم شما دیوونه ها قشنگ بیا اگه کسی هس وبش قشنگه مطلباش مثه خودمه خب بیاد قدمش
روچشمم هزار
بارم لینکش میکنم ولی حرصم درمیاد از این تبادل لینکای آنلاین...
تروخدا جون ماماناتون جون باباهاتون یکم آدم باشید فقط یکم
دفعه بعد با آرامش برخورد نمیکنما فحش میدم
دلهره هایم تمامی ندارند
نفس هایم کوتاه شده اند
دست هایم میلرزند و قدم هایم کند تر
من پاهایم تحمل وزنم را ندارند من بی تابم برای گم کرده ام
نمیدانم در کدامین دیار آرامش را گم کردم
شاید آن چشم های آلوده آرامش را از من ربودند
هرچه که بود زندگی را سخت کرد
من به رهگذران جاده آرامش میگویم:
به همان لذت آرامش یک خواب لطیف سوگند
من بی خبر مانده ام از نعمت ساده ی خویش…
هرکسی رحم در اندیشه ی خود دارد
با خبر سازد مرا از گم کرده ی خود…
من باران را، گریه ی آسان را،
دست مهربان را، خوابی آرام را،
گم کرده ام
:::
:::
مـن…!
مـرا که میـشنـاسـی؟! خـودمـم…
کسـی شبیـه هیچـکس!
کمـی کـه لابـه لای نـوشتـه هـایـم بـگـردی پیـدایـم میکنـی…
مهـربـان، صبـور، کمـی هـم بهـانـه گیـر …
اگـر نوشتـه هـایـم را بیـابـی ، منـم همـان حـوالـی ام…
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده
نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب
نکند
آدم برفی هم که باشی دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد …
دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد تا گرمت کند ،
تا آرامت کند …
مهم نیست آب شدن ، نیست شدن …
مهم آن آرامش است حتی برای چند لحظه …
.
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
ما انقدر تنهاییم ک هروقت پست میذاریم خودمون براخودمون کامنت میدیم مثل دیوونه ها جواب میدیم
الکی خوشیم یا تنهایی بهمون فشار آورده نمیدونم فقط میدونم هیچکس برای دل ما نظر نذاشته یا تبادل لینک بوده
یا تبلیغات یا سفر قسطی به یونان.یا خرید فیلتر شکن.
ای بابا خسته شدم از این دنیای پراز آدمای درگیر
همه درگیرن درگیری مزمن دارن!خودمم ک اعصاب ندارم توهم ک عاشقی ونفس من
خب دیگه هرکی یه جور درگیری داره حالا جدی میای بریم باهم یونان
جای خوبیه ها بهتر از دبی فکرکنم دبی خیلی بده همه عربن عرباهم ک عاشق زناودخترای ایرانی.........
نه بیخیال بیاهمون بریم پاریس اونجا هم قشنگه هم خوش میگذره.
خب خیلی حرف زدم من رفتم اومدی حرفاتو تو پست بزن کامنت نذار ی نفر هست داره به ما دوتا میخنده
ای ستاره ها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان ما نظاره گر نشسته اید
آری این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره می کنم
ای ستاره ها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره می کنم
ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟
ای ستاره ها چه شد که بر لبان او
آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد؟
ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دو روئی و جفای ساکنان خاک
کاینچنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها، ستاره های خوب و پاک
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر بجز جفا
زین سپس به عاشقانِ با وفا کنم
ای ستاره ها که همچو قطره های اشک
سر به دامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره ها کز این جهان جاودان
روزنی بسوی این جهان گشاده اید
رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها، چه شد که او مرا نخواست؟
ای ستاره ها، ستاره ها، ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟
دخترک خنده کنان گفت که چیست راز این حلقه زر؟
راز این حلقه ک انگشت مرا اینچنین تنگ گرفته ست به بر؟
راز این حلقه ک در چهره ی او اینهمه تابش ورخشندگی است
مرد حیران شد وگفت حلقه خوشبختی ست
حلقه زندگی است
همه گفتند مبارک باشد دخترک گفت دریغا که مرا باز درمعنی آن شک باشد
سالها رفت وشبی
زنی افسرده نظر کرده بر آن حلقه زر
دید روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته هدر
زن پریشان شدونالید که وای وای
این حلقه که درچهره او باز هم تابش ورخشندگی است
حلقه بردگی وبندگی است....
یادمه اون اولاش ی بار بهم گفتی با این شعر خاطره داری یادم رفته بود برات بذارمش
خودمم خیلی دوسش میدارم حالا برای تو گذاشتمش نسترنم
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم اید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی :
از این عشق حذز کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت باد گران است!
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم . نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی
من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق؟ ندانم . نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت....
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیم
نگسستم نرمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم....
بی تو اما
به چه حالی من از آن کوچه گذشتم......
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که اب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که مهو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به ارزوهای مهال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطردود لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین افتاب گردان
برای بفشیه بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تو برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم...دوست می دارم
من اصلا پست حرفی نمیذارم حالا امروز اومدم بگم نسترن چرا نمیای پست بذاری؟
مگه قول ندادی ک یه روز درمیون......
بیا دیگه دارم دق مرگ میشم بابا
زود بیا منتظرتم
دوستت دارم عزیزم
آمدم تا مست ومدهوشت کنم اما نشد...
عاشقانه تکیه بردوشت کنم اما نشد...
آمدم تا از سر دلتنگی امگریه تلخی در آغوشت کنم امانشد.....
باز هم در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد
عکس تو لبخند به لب داشت ولی؛
اشک چشم مرا جاری کرد....آه